پرتوپرتو، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

دونفرونصفى...

مسافرت به اصفهان(13)خرداد

1392/3/31 18:26
نویسنده : مامانى پرتو
677 بازدید
اشتراک گذاری

بعد یه وقفه یک ماهه امدم با یه عالمه کارا حرفایه جدید تو این ماه به دلیل یه سری مشکلات از نوع زندگی سرم خیلی شلوغ بود و نتونستم وبلاگ رو اپ کنم امیدوارم دیگه از این وقفه ها تو کار نباشه تون تون وبمو اپ کنم .

دوم خرداد عروسیه پسر خاله فرزاد بابا بود که فردا که یه جورای مصادف میشد با روز پدر منو تو هم چون قبلا کادومونو به بابا داده بودیم خیالمون راحت بود و اول صبح یه تبریک جانانه به با گفتیم و رفتیم خونه بابا جون بابا وبعدشم رفتیم خونه بابا جون من

سیزده خرداد ما و عمو مسعودینا به اتفاق هم رفتیم باغشون تو اصفهان خیلی بهمون خوش گذشت اما چون هم بازی نداشتی همش گیر میدادی به من  یه چند تا عکس از این ماه برات میزارم بعد میریم سراغ

شیرسن زبونیات

عاشق توت فرنگی

 

 

فدای چشات مامانیماچ

 

پرتو ومامانی

پرتو وبابای

ازباغ کلی میوه چیدیم واقعا مزهاش عالی بودن تو هم اینو فهمیده دبودی جایه غذا هم میوه میخوردی

 

مامانی نوشت:بهشتمی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

حنانه
2 تیر 92 11:43
وای خاله جون همیشه مسافرت باشی خوش بگذرونی
خدا جون چه قشنگ توت فرنگی میخوره
خاله جون خودتم مثل مامانت ریزه میزه هستی



قسمت ما هم این شکلی بوده دیگه خاله هههههه
مریم مامان پندار
2 تیر 92 15:48
عزیزم همیشه به سفرو گشت و گذارم دلم برات تنگ شده خاله جون

مرسی خاله جون دل ما هم واسه شما تنگ شده
صفورا مامان آوا
13 تیر 92 11:44
ای جاااااااان خوشگل خانوم چقدر بزرگ شدی تووووو
نیر
20 تیر 92 0:59
وای چه عکسهای خوشگلی چه مامان و دختر خوشگلی


مرسی عزیرم

مریم مامان پندار
15 مرداد 92 17:18
تارا جون ایمیل ات رو برام بزار وبلاگ پندار ممنون