پرتوپرتو، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

دونفرونصفى...

دومین یلدا با دخترم

شب یلداست شبی که در آن انار محبت دانه میشود وسرخی عشق وعاطفه نثار کاسه های لبریز از شوق ما شبی که داغی نگاههای بزرگترها در چشمان کودکان اوج میگیرد وبالا میرود.                       شب یلدا شب سنتها وافسانه های کهن را به همه ای دوستای                                   خوب خودم تبریک میگم یلدای همتون مبارک           ...
2 دی 1391

چیزهای که تو 13 ماهگی یاد گرفتی

از وقتی پا تو 13 ماهگی گذاشتی رفتارات خیلی عوض شده قشنگ بزرگ شدنتو نسبت به ماه قبل حس میکنم نمیدونی وقتی کارای جدید مکنی انقدر ذوق زده میشم که انگار وارد  یه دنیایه تازه وقشنگ شدم پرتویه من نمیدونم انگار یه چیزی حسامونو به هم وصل کرده تو این چند روزی که یه کم حالم خوب نیست انگار از حسم خبر داری میای از پاهام میگیری وبلند مشی و بوسم میکنی بعد الکی میخندی تا منم بخندونی فقط میتونم بگم عاشقتم هیچ چیزی نمیتونه تو اون لحظه جلومو بگیره محکم بغلت مکنم انقدر بوست مکنم اخر صدات در میاد به این میگن مامانیه بی جنبه مگنه جوجوم؟ تو این ماه کلاغ پرو یاد گرفتی وقتی میگیم اتل متل میای با اون دستای کوچولوت میزنی رو پاهامون الان دیگه بدون کمک وایمیسی چند...
25 آذر 1391

13 ماهگی پرتو و اولین قدم

مامانی وارد 13هاهگی شدی مممممممممبارک مممممممممبارک درست سه روز بعد تولدت بود خونه ی مامان جون بابائی بودیم تو کنارم نشسته بودی یه هو دیدم یه ادم کوچولو کنارم وایساده رومو برگردوندم دیدم وایسادی نمیدونی چه حالی شدم یه هو داد زدم بابا رو صدا کردم گفتم محسسسسسسسسسسسسن پرتو وایساد با بابا از خوشحجالی زدیم زیر خنده همه حاج و واج از داد من همینطور مونده بودن خوب چیکار کنم وروجکم واسه اولین بار وایساده بود بعد اون هر وقت سبد اسباب بازیاتو جلوت میزاشتم چپش مکردی ازش مگرفتی وایمیسادی وواسه خودت دست میزدی مگفتی دد دد چه صحنه های واسمون ساختیا عشقم خییییییلیییییی باحالن ...
23 آذر 1391

تولد 1سالگی پرتو

مروز تو یک ساله شدی و من هنوز ناباورانه به تو نگاه میکنم که چه زود قد کشیدی وچه با عشق من رو مامان صدا میکنی و لبهاتو رو صورتم میزاری و من رو مبوسی تو این یک سالی که به جمع دو نفره ی خونه ی ما اضافه شدی خیلی چیزارو با وجود کوچولوت عوض کردی وبه زندگی ما نشاط و عشق هدیه دادی وکاری کردی من و بابا بیشتر از همیشه به فکر اینده باشیم تا دختر کوچولوی ما زندگیه راحتی رو در پیش داشته باشه عزیز دلم منو بابا از اینکه گل قشنگی مثل تو رو داریم خدار شکر میکنیم وقتی به چهره ی دلشینت نگاه میکنیم از همه ی مشکلاتمون فارق میشیم.ممنون از تو وممنون از خدای مهربونمون             دوسسسسسسسست دارم اندازیه د...
23 آذر 1391

11 ماهگی و مریضی سخت دخترم

قربونت برم عسل مامان این ماه سرما خوردگیه سختی داشتی چند بارم دکتر بردمت اما دکترا گفتن ویروسیه درحالی که عفونی بودو باعث شد پرده گوشت پاره بشه فدات بشم خیلی اذیت شدی الن خدارو شکر خوب شدی امیدوارم دیگه هیچ وقت مریض نشی گلم تو این ماه تازه شروع کردی چهار دستوپا رفتن ای تنبل.بوس میکنی دردر میگی بابا ماما میگی به به مکنی به الو دگین میگی دسدسی مکنی وکلی شیرین کاریه دیگهافرین گل دخترم ...
12 آذر 1391